آیت الله مصباح در کلام دیگران (قسمت پنجم و پایانی)
امام خمینى، رهبر انقلاب، علامه طباطبایى، علامه حسنزاده، شهید بهشتی، حضرات آیات مشکینی، یزدی، خاتمی، حجج اسلام رحیمیان، حمید روحانی، احمدی و دایرهالمعارف «راتلج»
ویرایش عکس آبان ماه 98
امام خمینى، رهبر انقلاب، علامه طباطبایى، علامه حسنزاده، شهید بهشتی، حضرات آیات مشکینی، یزدی، خاتمی، حجج اسلام رحیمیان، حمید روحانی، احمدی و دایرهالمعارف «راتلج»
امام خمینى، رهبر انقلاب، علامه طباطبایى، علامه حسنزاده، شهید بهشتی، حضرات آیات مشکینی، یزدی، خاتمی، حجج اسلام رحیمیان، حمید روحانی، احمدی و دایرهالمعارف «راتلج»
حضرت امام خمینى (قدس)
«آقاى مصباح ذوشهادتین است.»[1]
حضرت آیت اللهالعظمی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی
«بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را میشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر میکند... این هجومهای تبلیغاتی که به شخصیتهای برجسته و انسانهای والا و بااخلاق برجسته وارد میکنند، نشاندهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتا این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آن جا را دشمن زود تشخیص میدهد، چون حسابگر است. دشمن آن جا را میشناسد و به مقابلهاش میآید. با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»[2]
«مجموعهاى از متفکران، علما، و سابقهدارها در امر دین ...عقبه تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل مىدهند. ... الان ما در حوزه قم علمایى داریم، بزرگانى داریم، صاحبنظرانى داریم، اندیشهپردازان یا تئوریسینها و ایدئولوگهایى داریم،... ما شخصیت علمىِ فکرىِ روشنفکرىِ برجستهاى مثل آقاى مصباح یزدى را در قم داریم...»[3]
«جناب آقای مصباح که حقیقتاً یکی از وجودهای مبارک و مغتنم در دوره ما هستند؛ منبع فکر و اندیشة بیغل و غش معارف اسلامی. انشاءالله خداوند به ایشان و دیگر دستاندرکاران توفیق ادامه این خدمات بسیار با ارزش عنایت کند، و وسیله بهرمندی هر چه گستردهتر و عمیقتر جوانان را از این سرچشمههای معرفت فراهم کند.»[4]
«بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را میشناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر میکند... این هجومهای تبلیغاتی که به شخصیتهای برجسته و انسانهای والا و بااخلاق برجسته وارد میکنند، نشاندهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتا این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار میگیرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آن جا را دشمن زود تشخیص میدهد، چون حسابگر است. دشمن آن جا را میشناسد و به مقابلهاش میآید. با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»[2]
«مجموعهاى از متفکران، علما، و سابقهدارها در امر دین ...عقبه تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل مىدهند. ... الان ما در حوزه قم علمایى داریم، بزرگانى داریم، صاحبنظرانى داریم، اندیشهپردازان یا تئوریسینها و ایدئولوگهایى داریم،... ما شخصیت علمىِ فکرىِ روشنفکرىِ برجستهاى مثل آقاى مصباح یزدى را در قم داریم...»[3]
«جناب آقای مصباح که حقیقتاً یکی از وجودهای مبارک و مغتنم در دوره ما هستند؛ منبع فکر و اندیشة بیغل و غش معارف اسلامی. انشاءالله خداوند به ایشان و دیگر دستاندرکاران توفیق ادامه این خدمات بسیار با ارزش عنایت کند، و وسیله بهرمندی هر چه گستردهتر و عمیقتر جوانان را از این سرچشمههای معرفت فراهم کند.»[4]
علامه طباطبایى (قدس سره)
«آقاى مصباح از بین شاگردان من، مثل انجیر مىماند که هیچ چیز آن دور ریخته نمىشود.»[5]
«آقاى مصباح از بین شاگردان من، مثل انجیر مىماند که هیچ چیز آن دور ریخته نمىشود.»[5]
شهید بهشتی
آقای مصطفی حائری زاده - از اعضای فعال هیاتهای موتلفه در دوران مبارزه با استبداد ستمشاهی- از رابطهی شهید بهشتی و آیت الله مصباح چنین میگوید: «وقتی حضرت آیت الله بهشتی میخواستند به آلمان تشریف ببرند، در جلسات موتلفه فرمودند: در مدت زمانی که من نیستم، به جهت حرکتهای سیاسی و تشکیلاتی دو نفر را به شما سفارش میکنم؛ این دو نفر یکی مرحوم شهید باهنر بود و یکی هم آقای مصباح یزدی. آشنایی ما با آقای مصباح از آنجا شروع شد.»[6]
آقای مصطفی حائری زاده - از اعضای فعال هیاتهای موتلفه در دوران مبارزه با استبداد ستمشاهی- از رابطهی شهید بهشتی و آیت الله مصباح چنین میگوید: «وقتی حضرت آیت الله بهشتی میخواستند به آلمان تشریف ببرند، در جلسات موتلفه فرمودند: در مدت زمانی که من نیستم، به جهت حرکتهای سیاسی و تشکیلاتی دو نفر را به شما سفارش میکنم؛ این دو نفر یکی مرحوم شهید باهنر بود و یکی هم آقای مصباح یزدی. آشنایی ما با آقای مصباح از آنجا شروع شد.»[6]
علامه ذوالفنون، آیتالله حسن زاده آملی
«آقای مصباح انسان زحمت کشیدهای است. من با ایشان همدرس و همبحث بودهام. خدا را شاهد میگیرم که پشت سر ایشان نماز میخوانم و از دیشب که این مطلب ]توهین ها[ را شنیدهام، حالم دگرگون است. آیا مخالفین میخواهند اینجا را بوسنی کنند؟ اف بر آنها!» [7]
«آقای مصباح انسان زحمت کشیدهای است. من با ایشان همدرس و همبحث بودهام. خدا را شاهد میگیرم که پشت سر ایشان نماز میخوانم و از دیشب که این مطلب ]توهین ها[ را شنیدهام، حالم دگرگون است. آیا مخالفین میخواهند اینجا را بوسنی کنند؟ اف بر آنها!» [7]
مرحوم آیت الله مشکینی
«جناب مستطاب آیت الله مصباح ، از آن وجودات پربرکت است. آقایان!حوزهها باید دهها سال سهم امام بخورند؛ هزاران نفر در اینجا تحصیل کنند؛ میلیاردها پول از کیسهی امام خرج بشود، میلیاردها انسان از اول تا حال تحصیل کنند، تا در هر عصری یک چند نفری مثل آیت الله مصباح باشد و این طور افراد در میان جامعه پیدا بشود. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا کنید، یقینا یکی از آنها آیتالله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم؛ او یکی از خزینههای وجودی ماست. یکی از بزرگان حوزهی ماست. من خودم علاقه به این آقا دارم؛ برای این که شمشیر برّندهی اسلام در مقابل کفر است؛ لذا خیلی با او دشمن هستند. با هرکه زیاد دشمن باشند، شما علاقهی بیشتر به او داشته باشید. علامت اینکه ایشان وجود موثری است؛ علامت اینکه این شخص مدافع اسلام است؛ علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است؛ همین زیادی حملهها علیه اوست.»[8]
«جناب مستطاب آیت الله مصباح ، از آن وجودات پربرکت است. آقایان!حوزهها باید دهها سال سهم امام بخورند؛ هزاران نفر در اینجا تحصیل کنند؛ میلیاردها پول از کیسهی امام خرج بشود، میلیاردها انسان از اول تا حال تحصیل کنند، تا در هر عصری یک چند نفری مثل آیت الله مصباح باشد و این طور افراد در میان جامعه پیدا بشود. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا کنید، یقینا یکی از آنها آیتالله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم؛ او یکی از خزینههای وجودی ماست. یکی از بزرگان حوزهی ماست. من خودم علاقه به این آقا دارم؛ برای این که شمشیر برّندهی اسلام در مقابل کفر است؛ لذا خیلی با او دشمن هستند. با هرکه زیاد دشمن باشند، شما علاقهی بیشتر به او داشته باشید. علامت اینکه ایشان وجود موثری است؛ علامت اینکه این شخص مدافع اسلام است؛ علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است؛ همین زیادی حملهها علیه اوست.»[8]
آیت الله یزدی
«شخصیت حضرت آیت الله مصباح که یک شخصیت ناشناختهای نیست. من نباید از ایشان تعریف کنم. ایشان آنقدر مقامش بالاست که امثال بنده نباید تعریف بکند. ایشان از اساتید بزرگ حوزه است. شاید بعضی از فضلا بدانند که من در نجف مشرف شدم محضر امام و راجع به وضع حوزه و درس و بحث صحبتی کردم. شرایط راجع به درس و بحث و شهریه و این امور بسیار حساس بود. ایشان فرمودندکه شما هنوز مشکلی ندارید،چه مشکلی دارید؟! سپس مقداری از مشکلات و سختیهای دوران طلبگی خود را تعریف کردند و بعد فرمودند : «آن روز، هم دستگاه و هم مردم علیه روحانیت بود؛ اما امروز که دستگاه علیه روحانیت است، مردم با شما هستند، پس شما مشکلی ندارید.» خیلی نصیحت کردند و دلداری دادند. بعد درآخر فرمودند که تعدادی جلسات در قم تشکیل شود و اسمش را گذاشتند مباحثات جمعی یا کمپانی. چهار جلسه بود که بیشتر شاگردان حضرت امام این جلسات را برپاداشتند. یکی از آن جلسات را ما توفیق داشتیم؛ پنج نفر بودیم در خدمت جناب آقای مصباح که جلسات در آن شرایط خاص تشکیل می شد. البته بعد مجددا رژیم همه ما را با تبعید و زندان پراکنده کرد. یکی از آثار آن جلسات چاپ شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین نسخهاش را خدمت امام بردم و گفتم این اولین اثر آن جلسهای است که شما اصرار فرمودید؛ بحث کرده و به اینجا رسیده است. هم مباحث فکری بود و هم مباحث فلسفی و قبل از آن در همین شهر قم کارهای انقلابی عظیمی انجام شد که سه چهار نفر از دوستان از جمله آقای مصباح بودند که وقتی صبح همه میآمدیم، میگفتیم این نشریه از کیست؟ این نشریه کجا بوده است که داخل همهی حجره ها انداختند؟ و همه میخواندند. در حالی که تهیه کنندهی آن همین تعداد بودند و بخشی از آن به قلم مقدس همین استاد بزرگوار، حضرت آیت الله مصباح بود. این شخصیت روحانی و بزرگوار که همیشه مدافع انقلاب بوده است؛ مدافع اسلام بوده است؛ حوزهی علمیه مقاومتش را میشناسد. امروز یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در حقیقت یک استاد شناخته شده، یک روحانی وارسته، یک روحانی شایسته که زندگی شخصی او در حد زندگی افراد متوسط و متعارف است. هدف، آقای مصباح و امثال آقای مصباح نیست. هدف اصلی رهبری و بالاتر از رهبری، حاکمیت دین است. منتها قدم به قدم، دشمن این کار را میکند. اول بازوهای رهبری را و بعد خود رهبری را هدف قرار می دهند، و بعد اصلا حاکمیت اسلام را هدف میگیرند.»
«شخصیت حضرت آیت الله مصباح که یک شخصیت ناشناختهای نیست. من نباید از ایشان تعریف کنم. ایشان آنقدر مقامش بالاست که امثال بنده نباید تعریف بکند. ایشان از اساتید بزرگ حوزه است. شاید بعضی از فضلا بدانند که من در نجف مشرف شدم محضر امام و راجع به وضع حوزه و درس و بحث صحبتی کردم. شرایط راجع به درس و بحث و شهریه و این امور بسیار حساس بود. ایشان فرمودندکه شما هنوز مشکلی ندارید،چه مشکلی دارید؟! سپس مقداری از مشکلات و سختیهای دوران طلبگی خود را تعریف کردند و بعد فرمودند : «آن روز، هم دستگاه و هم مردم علیه روحانیت بود؛ اما امروز که دستگاه علیه روحانیت است، مردم با شما هستند، پس شما مشکلی ندارید.» خیلی نصیحت کردند و دلداری دادند. بعد درآخر فرمودند که تعدادی جلسات در قم تشکیل شود و اسمش را گذاشتند مباحثات جمعی یا کمپانی. چهار جلسه بود که بیشتر شاگردان حضرت امام این جلسات را برپاداشتند. یکی از آن جلسات را ما توفیق داشتیم؛ پنج نفر بودیم در خدمت جناب آقای مصباح که جلسات در آن شرایط خاص تشکیل می شد. البته بعد مجددا رژیم همه ما را با تبعید و زندان پراکنده کرد. یکی از آثار آن جلسات چاپ شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین نسخهاش را خدمت امام بردم و گفتم این اولین اثر آن جلسهای است که شما اصرار فرمودید؛ بحث کرده و به اینجا رسیده است. هم مباحث فکری بود و هم مباحث فلسفی و قبل از آن در همین شهر قم کارهای انقلابی عظیمی انجام شد که سه چهار نفر از دوستان از جمله آقای مصباح بودند که وقتی صبح همه میآمدیم، میگفتیم این نشریه از کیست؟ این نشریه کجا بوده است که داخل همهی حجره ها انداختند؟ و همه میخواندند. در حالی که تهیه کنندهی آن همین تعداد بودند و بخشی از آن به قلم مقدس همین استاد بزرگوار، حضرت آیت الله مصباح بود. این شخصیت روحانی و بزرگوار که همیشه مدافع انقلاب بوده است؛ مدافع اسلام بوده است؛ حوزهی علمیه مقاومتش را میشناسد. امروز یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در حقیقت یک استاد شناخته شده، یک روحانی وارسته، یک روحانی شایسته که زندگی شخصی او در حد زندگی افراد متوسط و متعارف است. هدف، آقای مصباح و امثال آقای مصباح نیست. هدف اصلی رهبری و بالاتر از رهبری، حاکمیت دین است. منتها قدم به قدم، دشمن این کار را میکند. اول بازوهای رهبری را و بعد خود رهبری را هدف قرار می دهند، و بعد اصلا حاکمیت اسلام را هدف میگیرند.»
حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان، نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران
«امام(ره) نسبت به تأسیس برخی مدارس و مؤسسان آنها برخورد منفی داشتند؛ مثلا در قبال پیشنهادی که از سوی آقای منتظری خدمت امام نقل کردم که امام 10میلیون تومان کمک کند تا مدرسه دارالشفاء توسعه یابد و سالن ساخته شود، امام نه تنها جواب مثبت ندادند بلکه چند بار تکرار کردند «من خوف این را دارم که...» یا در پاسخ نامه یکی از کسانی که استجازه کرده بود از وجوهات برای ساختن مدرسه علمیه استفاده شود، باز هم با تعبیر تندی جواب منفی دادند. یا در پاسخ به استجازه برای تأسیس کتابخانه مذهبی، فرمودند: «من چه میدانم میخواهند چه کتابهایی در آنجا تهیه کنند» و به این ترتیب جواب منفی دادند. اما با توجه به همه حساسیت و تحفظی که در این موارد داشتند، تا آن جا که به یاد دارم، درخصوص موسسه تحت مدیریت آیت الله مصباح تنها موردی بود که امام علاوه بر شهریه عمومی که برای طلاب پرداخت میشد، هزینه و بودجه موسسه را هر ماه طی صدور چکی به نام آقای مصباح پرداخت میکردند که این مطلب حکایت از اطمینان کامل امام به عملکرد علمی و سیستم آموزشی آقای مصباح داشت. نسل انقلاب هیچگاه مناظرات آقای مصباح با سران و اندیشمندان کمونیست و مارکسیست و تفوّق و قدرت علمی ایشان را فراموش نخواهد کرد. تبحر و تسلط کم نظیر آیت الله مصباح در تمام معارف و علوم اسلامی از ایشان شخصیتی ساخته که رهبرانقلاب، ایشان را پرکننده جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری دانستند. این از عجایب روزگار ما است که شخصیتی را که در عمده آثارش، اصول خط امام از قبیل عدم جدایی دین از سیاست و ولایت فقیه موج میزند، متهم به ارتباط با جریان منحرفی میکنند که نماد جدایی دین از سیاست است. »[9]
«امام(ره) نسبت به تأسیس برخی مدارس و مؤسسان آنها برخورد منفی داشتند؛ مثلا در قبال پیشنهادی که از سوی آقای منتظری خدمت امام نقل کردم که امام 10میلیون تومان کمک کند تا مدرسه دارالشفاء توسعه یابد و سالن ساخته شود، امام نه تنها جواب مثبت ندادند بلکه چند بار تکرار کردند «من خوف این را دارم که...» یا در پاسخ نامه یکی از کسانی که استجازه کرده بود از وجوهات برای ساختن مدرسه علمیه استفاده شود، باز هم با تعبیر تندی جواب منفی دادند. یا در پاسخ به استجازه برای تأسیس کتابخانه مذهبی، فرمودند: «من چه میدانم میخواهند چه کتابهایی در آنجا تهیه کنند» و به این ترتیب جواب منفی دادند. اما با توجه به همه حساسیت و تحفظی که در این موارد داشتند، تا آن جا که به یاد دارم، درخصوص موسسه تحت مدیریت آیت الله مصباح تنها موردی بود که امام علاوه بر شهریه عمومی که برای طلاب پرداخت میشد، هزینه و بودجه موسسه را هر ماه طی صدور چکی به نام آقای مصباح پرداخت میکردند که این مطلب حکایت از اطمینان کامل امام به عملکرد علمی و سیستم آموزشی آقای مصباح داشت. نسل انقلاب هیچگاه مناظرات آقای مصباح با سران و اندیشمندان کمونیست و مارکسیست و تفوّق و قدرت علمی ایشان را فراموش نخواهد کرد. تبحر و تسلط کم نظیر آیت الله مصباح در تمام معارف و علوم اسلامی از ایشان شخصیتی ساخته که رهبرانقلاب، ایشان را پرکننده جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری دانستند. این از عجایب روزگار ما است که شخصیتی را که در عمده آثارش، اصول خط امام از قبیل عدم جدایی دین از سیاست و ولایت فقیه موج میزند، متهم به ارتباط با جریان منحرفی میکنند که نماد جدایی دین از سیاست است. »[9]
حجتالاسلام سید حمید روحانی، مورخ برجسته نهضت امام و روحانیت
آیتالله مصباح از شاگردان امام بودند. من هم از سال 1340 با ایشان آشنا بودهام و از همان ابتدا نه تنها نسبت به امام علاقهمند بودند که ارتباط ایشان با امام جنبه مرید و مرادی داشت. از عرفان امام لذت میبردند. ایشان یکی از افرادی بودند که موجب آشنایی و ارادت من به امام شدند و پس از فوت آیتالله بروجردی در آن شرایطی که حرمتشکنیها و بیبند و باریها در قم داشت آغاز میشد، آقای مصباح متنی خطاب به مراجع تهیه کردند که به صورت طومار از فضلا و طلاب امضا گرفتیم و برای مراجع فرستادیم. در پی آغاز نهضت امام نیز ایشان با توجه به موقعیت علمیشان با نشریه «بعثت» همکاری میکردند اما چون دیدند که این نشریه با تفکرات امام هماهنگی کامل ندارد، جدا شدند و خودشان نشریه «انتقام» را بیرون میآوردند. عاملی که برخی مبارزین قبل از انقلاب را نسبت به آقای مصباح ناراحت کرد این بود که چرا آقای مصباح در جریان تایید سازمان مجاهدین خلق با آن ها همراهی نکردند. آقای مصباح، منافقین را زودتر از دیگران شناختند و به پیروی از امام، از آنها حمایت نکردند و حرکتی که به نفع منافقین تمام میشد را محکوم میکردند. تمام این بساطی که علیه ایشان به راه انداختهاند، برای این است که چرا ایشان نیز همانند برخی از آخوندها آلت دست منافقین نشدند.» [10]
آیتالله مصباح از شاگردان امام بودند. من هم از سال 1340 با ایشان آشنا بودهام و از همان ابتدا نه تنها نسبت به امام علاقهمند بودند که ارتباط ایشان با امام جنبه مرید و مرادی داشت. از عرفان امام لذت میبردند. ایشان یکی از افرادی بودند که موجب آشنایی و ارادت من به امام شدند و پس از فوت آیتالله بروجردی در آن شرایطی که حرمتشکنیها و بیبند و باریها در قم داشت آغاز میشد، آقای مصباح متنی خطاب به مراجع تهیه کردند که به صورت طومار از فضلا و طلاب امضا گرفتیم و برای مراجع فرستادیم. در پی آغاز نهضت امام نیز ایشان با توجه به موقعیت علمیشان با نشریه «بعثت» همکاری میکردند اما چون دیدند که این نشریه با تفکرات امام هماهنگی کامل ندارد، جدا شدند و خودشان نشریه «انتقام» را بیرون میآوردند. عاملی که برخی مبارزین قبل از انقلاب را نسبت به آقای مصباح ناراحت کرد این بود که چرا آقای مصباح در جریان تایید سازمان مجاهدین خلق با آن ها همراهی نکردند. آقای مصباح، منافقین را زودتر از دیگران شناختند و به پیروی از امام، از آنها حمایت نکردند و حرکتی که به نفع منافقین تمام میشد را محکوم میکردند. تمام این بساطی که علیه ایشان به راه انداختهاند، برای این است که چرا ایشان نیز همانند برخی از آخوندها آلت دست منافقین نشدند.» [10]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
«سخنان آقای مصباح کاملا مبنایی است و ایشان بر اساس احساس مسئولیت سخن میگوید. البته روزنامهنگاران چون فوت و فن کار را بلد هستند، بخشی از سخنان وی را بزرگ میکنند؛ بخشی را مطرح نمیکنند یا در تنظیم مطالب به گونهای عمل میکنند که به نفعشان است. با این حال، تقصیر آقای مصباح چیست؟! مگر از کلام خدا نیز برداشت ناصواب نمیکنند؟!»[11]
«سخنان آقای مصباح کاملا مبنایی است و ایشان بر اساس احساس مسئولیت سخن میگوید. البته روزنامهنگاران چون فوت و فن کار را بلد هستند، بخشی از سخنان وی را بزرگ میکنند؛ بخشی را مطرح نمیکنند یا در تنظیم مطالب به گونهای عمل میکنند که به نفعشان است. با این حال، تقصیر آقای مصباح چیست؟! مگر از کلام خدا نیز برداشت ناصواب نمیکنند؟!»[11]
آیت الله سید احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان و امام جمعه موقت تهران
«جرم آقای مصباح چیست؟ آقای مصباح را آنها که میشناسند، میدانند کانون بیرق دین است. فقیه، فیلسوف، عارف، زاهد، شخصیتی که میگوید من چند سال بیش از شهید مطهری عمر کردم؛ حاضرم جانم را در راه دفاع از اسلام و دفاع از مقدسات بدهم.»
«جرم آقای مصباح چیست؟ آقای مصباح را آنها که میشناسند، میدانند کانون بیرق دین است. فقیه، فیلسوف، عارف، زاهد، شخصیتی که میگوید من چند سال بیش از شهید مطهری عمر کردم؛ حاضرم جانم را در راه دفاع از اسلام و دفاع از مقدسات بدهم.»
د ایرة المعارف انگلیسی فلسفه راتلج
«حوزه علمیهى قم، علاوه بر [امام] خمینى، اشخاصى چون محمد حسین طباطبایى، مرتضى مطهرى، و محمد تقى مصباح یزدى را پرورش داده است که با تفکر مؤثر خود به مبارزه با چالشى برخاستند که از سوى غرب متوجه فلسفه اسلامى شده بود. این کار نباید اصولا یک راهبرد انفعالى و عکس العملى در برابر غرب تلقى شود؛ چرا که [آیت الله] مصباح بسیارى از شاگردان خود را براى تحصیل در غرب و جدى گرفتن افکار علمى و منطقى، آنگونه که در غرب بدان پرداخته مىشود، ترغیب نموده است. همچنین، گرچه بیشتر فعالیتهاى علمى مصباح بر آراء ملاصدرا متمرکز بوده، ولى چنین نیست که نظریات وى را غیر منتقدانه بپذیرد. به طور خاص، وى مفهوم هیولاى اولى را که ملاصدرا آنرا به عنوان قوهى محض براى موجودات تلقى میکند مورد نقد قرار میدهد. او این اصل را که «قوهى وجود» قبل از خود موجودات وجود داشته باشد، زیر سوال مىبرد؛ چرا که جز موجودات، چیز دیگرى وجود ندارد. به علاوه، [آیت الله] مصباح معتقد است بسیاری از «نسبت»ها ماهیت حقیقى نیستند. براى نمونه، در قلمرو امور ذهنى، ممکن است مفهوم «زیر» را به رابطهى میان یک میز با کتاب اطلاق کنیم؛ اما اطلاق این مفهوم که وابسته به فاعل شناسا (و نتیجهى انتزاع ذهنى) بوده، مستلزم آن نیست که «زیر» در عالم واقع هم واجد ماهیتى باشد.»
«حوزه علمیهى قم، علاوه بر [امام] خمینى، اشخاصى چون محمد حسین طباطبایى، مرتضى مطهرى، و محمد تقى مصباح یزدى را پرورش داده است که با تفکر مؤثر خود به مبارزه با چالشى برخاستند که از سوى غرب متوجه فلسفه اسلامى شده بود. این کار نباید اصولا یک راهبرد انفعالى و عکس العملى در برابر غرب تلقى شود؛ چرا که [آیت الله] مصباح بسیارى از شاگردان خود را براى تحصیل در غرب و جدى گرفتن افکار علمى و منطقى، آنگونه که در غرب بدان پرداخته مىشود، ترغیب نموده است. همچنین، گرچه بیشتر فعالیتهاى علمى مصباح بر آراء ملاصدرا متمرکز بوده، ولى چنین نیست که نظریات وى را غیر منتقدانه بپذیرد. به طور خاص، وى مفهوم هیولاى اولى را که ملاصدرا آنرا به عنوان قوهى محض براى موجودات تلقى میکند مورد نقد قرار میدهد. او این اصل را که «قوهى وجود» قبل از خود موجودات وجود داشته باشد، زیر سوال مىبرد؛ چرا که جز موجودات، چیز دیگرى وجود ندارد. به علاوه، [آیت الله] مصباح معتقد است بسیاری از «نسبت»ها ماهیت حقیقى نیستند. براى نمونه، در قلمرو امور ذهنى، ممکن است مفهوم «زیر» را به رابطهى میان یک میز با کتاب اطلاق کنیم؛ اما اطلاق این مفهوم که وابسته به فاعل شناسا (و نتیجهى انتزاع ذهنى) بوده، مستلزم آن نیست که «زیر» در عالم واقع هم واجد ماهیتى باشد.»
مقام معظم رهبری در کلام آیت الله مصباح
«امروز بهترین محکی که می تواند سره را از ناسره، خالص را از تقلبی و طلا را از مُطلّا جدا کند، وجود این عزیز است. همان طور که بعد از رحلت پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع) چراغ هدایت بود، بعد از رحلت حضرت امام(ره) هم چراغ هدایت این امت، علی - حفظه الله- است.»[12]
«امروز بهترین محکی که می تواند سره را از ناسره، خالص را از تقلبی و طلا را از مُطلّا جدا کند، وجود این عزیز است. همان طور که بعد از رحلت پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع) چراغ هدایت بود، بعد از رحلت حضرت امام(ره) هم چراغ هدایت این امت، علی - حفظه الله- است.»[12]
سخن پایانی
سخن پایانی خود را از کلام استاد مصباح انتخاب نمودهایم، به امید این که ما نیز در صراط مستقیم الهی ثابت قدم بوده و در نهایت به فیض شهادت نائل شویم:
«این راهى است پر پیچ و خم و پر مخاطره و به جاى به به و چه چه، معمولا با فحش، تهمت، افترا، بدگویى و گاهى تبعید، زندان، شکنجه و ترور شخصیّت و گاهى نیز با ترور فیزیکى همراه مىباشد. به هر حال، با دشوارىهایى توأم است که، در طول تاریخ، انبیاء و ائمه معصومین(علیهم السلام) با آن مواجه بودند و ما نیز ناگزیریم که این راه را طى کنیم؛ حتّى اگر دوستان هم ما را مورد عتاب و سرزنش قرار بدهند. چون خداى متعال مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْکِتَابِ اُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ ؛ آنان که آیات آشکارى را که براى هدایت خلق فرستادیم کتمان مىکنند، بعد از آنکه براى هدایت مردم در کتاب بیان کردیم (پنهان داشتند) آنها را خداوند و همه جن و انس و ملک نیز لعن مىکنند.» (بقره/ 159)
کسانى که به حقایق دین آگاه هستند و حقیقت را به جهت منافع شخصى یا مصالح گروهى شان کتمان مىکنند، مشمول لعنت خدا و فرشتگان و اولیاء خدا خواهند بود. چنانکه در حدیث شریف آمده است که: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِى أُمَّتِى فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلاَّ فَعَلْیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ؛ وقتى بدعتها و نوآورىها در دین ظاهر مىشود، بر عالِم واجب است که علم خودش را اظهار کند و جلوى انحرافات را بگیرد و الّا مشمول لعنت خداوند خواهد بود.»( بحارالانوار، ج57 ، ص234.)
بر این اساس، ما دو راه در پیش رو داریم: یا باید عتابها و سرزنشهاى دوستان و تهمتهاى دشمنان را تحمل کنیم و در مقابلش رضایت خدا را کسب کنیم، یا اینکه به به و چه چه بعضى از مردم را ترجیح دهیم و در مقابل لعنت خدا را بخریم. ما ترجیح مىدهیم که بدگویىها را به جان بخریم و به لعنت خدا گرفتار نشویم. پس این وظیفه مهم بر عهده ما گذاشته شده است و براى امثال ما پرداختن به این مسائل از هر چیزى واجبتر است.[13]
«ما راه کسانی را پیش گرفته ایم که افتخارشان این بود در راه خدا شهید بشوند، من کوچکتر از آن هستم که این افتخار را اظهار بکنم؛ ولی ما دنبالهرو کسانی هستیم که افتخارشان شهادت است... اسلامی که جان سید الشهدا فدای آن شد، جان من و شما در مقابل آن چه ارزشی دارد؟!»[14]
سخن پایانی خود را از کلام استاد مصباح انتخاب نمودهایم، به امید این که ما نیز در صراط مستقیم الهی ثابت قدم بوده و در نهایت به فیض شهادت نائل شویم:
«این راهى است پر پیچ و خم و پر مخاطره و به جاى به به و چه چه، معمولا با فحش، تهمت، افترا، بدگویى و گاهى تبعید، زندان، شکنجه و ترور شخصیّت و گاهى نیز با ترور فیزیکى همراه مىباشد. به هر حال، با دشوارىهایى توأم است که، در طول تاریخ، انبیاء و ائمه معصومین(علیهم السلام) با آن مواجه بودند و ما نیز ناگزیریم که این راه را طى کنیم؛ حتّى اگر دوستان هم ما را مورد عتاب و سرزنش قرار بدهند. چون خداى متعال مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْکِتَابِ اُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ ؛ آنان که آیات آشکارى را که براى هدایت خلق فرستادیم کتمان مىکنند، بعد از آنکه براى هدایت مردم در کتاب بیان کردیم (پنهان داشتند) آنها را خداوند و همه جن و انس و ملک نیز لعن مىکنند.» (بقره/ 159)
کسانى که به حقایق دین آگاه هستند و حقیقت را به جهت منافع شخصى یا مصالح گروهى شان کتمان مىکنند، مشمول لعنت خدا و فرشتگان و اولیاء خدا خواهند بود. چنانکه در حدیث شریف آمده است که: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِى أُمَّتِى فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلاَّ فَعَلْیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ؛ وقتى بدعتها و نوآورىها در دین ظاهر مىشود، بر عالِم واجب است که علم خودش را اظهار کند و جلوى انحرافات را بگیرد و الّا مشمول لعنت خداوند خواهد بود.»( بحارالانوار، ج57 ، ص234.)
بر این اساس، ما دو راه در پیش رو داریم: یا باید عتابها و سرزنشهاى دوستان و تهمتهاى دشمنان را تحمل کنیم و در مقابلش رضایت خدا را کسب کنیم، یا اینکه به به و چه چه بعضى از مردم را ترجیح دهیم و در مقابل لعنت خدا را بخریم. ما ترجیح مىدهیم که بدگویىها را به جان بخریم و به لعنت خدا گرفتار نشویم. پس این وظیفه مهم بر عهده ما گذاشته شده است و براى امثال ما پرداختن به این مسائل از هر چیزى واجبتر است.[13]
«ما راه کسانی را پیش گرفته ایم که افتخارشان این بود در راه خدا شهید بشوند، من کوچکتر از آن هستم که این افتخار را اظهار بکنم؛ ولی ما دنبالهرو کسانی هستیم که افتخارشان شهادت است... اسلامی که جان سید الشهدا فدای آن شد، جان من و شما در مقابل آن چه ارزشی دارد؟!»[14]
پینوشتها
1- به نقل از آیت الله مسعودى خمینی، تولیت آستان حضرت معصومه(س)
2- هفته نامه پرتو ،2آذر79
3- دیدار مسؤولان دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم 28/06/1384
4- سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانش پژوهان دوره هفتم طرح ولایت
5- (به نقل از حجة الاسلام آقاى شیخ اصغرمروارید)
6- متن مصاحبه با آقای مصطفی حائری زاده(کتاب مصباح دوستان ص96)
7- تحصن چراوچگونه،صفحه295
8- همان،صفحه144(سخنرانی درجمع منتقدین به وضع فرهنگی کشورو مطبوعات و همچنین اعتراض به توهین روزنامه" آزاد" به استاد مصباح14/11/78)
9- هفته نامه پرتو،شماره432
10- همان،شماره427
11- 17/6/78
12- از بیانات استاد مصباح در اصفهان، مورخ12/3/86
13- نظریه سیاسی اسلام، جلد1، ص188و189
14- سخنرانی استاد مصباح، مورخ13/11/78
/2759/
1- به نقل از آیت الله مسعودى خمینی، تولیت آستان حضرت معصومه(س)
2- هفته نامه پرتو ،2آذر79
3- دیدار مسؤولان دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم 28/06/1384
4- سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانش پژوهان دوره هفتم طرح ولایت
5- (به نقل از حجة الاسلام آقاى شیخ اصغرمروارید)
6- متن مصاحبه با آقای مصطفی حائری زاده(کتاب مصباح دوستان ص96)
7- تحصن چراوچگونه،صفحه295
8- همان،صفحه144(سخنرانی درجمع منتقدین به وضع فرهنگی کشورو مطبوعات و همچنین اعتراض به توهین روزنامه" آزاد" به استاد مصباح14/11/78)
9- هفته نامه پرتو،شماره432
10- همان،شماره427
11- 17/6/78
12- از بیانات استاد مصباح در اصفهان، مورخ12/3/86
13- نظریه سیاسی اسلام، جلد1، ص188و189
14- سخنرانی استاد مصباح، مورخ13/11/78
/2759/
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}